بلورین و زیبا،شفاف و بی رنگ از مژگان فرو می ریزی و سرزمین دلی سوخته و شکسته را به آب دیده مرهم می نهی،هر زمان که دلی به درد می نشیند،قلبی میشکند و امیدی ناامید می گردد،تو چه مهربانانه دست یاری می دهی و با بلور شفافت بر چهره فرو می ریزی تا عقده از دل بگشایی و اندکی از بار غم بکاهی.در تمامی لحظات تلخ و شیرین زندگی به دامان پر مهر تو ای اشک روی آورده ایم تا دلمان را صفا بخشی و ز نگار غم از دلمان بزدایی و با قطراتی پاک و ساده،سادگی را به ارمغان آوری. اگر میدانستی چقدر دوست دارم هرگز برای آمدنت باران را بهانه نمیکردی.
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : رویین تنهـــــا تاریخ : دو شنبه 19 تير 1391برچسب:,